پرش به محتوا

انجیل به قلم متی هزاره نو فصل 3: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه کتاب مقدس
صفحه‌ای تازه حاوی «{{صفحه_کتاب_مقدس}} <big>3در آن روزها یحیای تعمیددهنده ظهور کرد. او در بیابان یهودیه موعظه می‌کرد و    2می‌گفت: «توبه کنید زیرا پادشاهی آسمان نزدیک شده است!» 3این همان است که اِشعیای نبی درباره‌اش می‌گوید: «ندای آن که در بیابان فریاد برمی‌آورد: ”...» ایجاد کرد
 
Pedia1 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{صفحه_کتاب_مقدس}}
{{صفحه_کتاب_مقدس}}


<big>3در آن روزها یحیای تعمیددهنده ظهور کرد. او در بیابان یهودیه موعظه می‌کرد و
<big>۱. در آن روزها [[یحیی تعمید دهنده|یحیای تعمیددهنده]] ظهور کرد. او در بیابان [[یهودیه]] موعظه می‌کرد و
 
 
 2می‌گفت: «توبه کنید زیرا پادشاهی آسمان نزدیک شده است!» 3این همان است که اِشعیای نبی درباره‌اش می‌گوید:
 
«ندای آن که در بیابان فریاد برمی‌آورد:
۲. می‌گفت: «[[توبه]] کنید زیرا [[پادشاهی آسمان]] نزدیک شده است!» 
”راه خداوند را آماده کنید!
 
۳. این همان است که [[اشعیا|اِشعیای نبی]] درباره‌اش می‌گوید:
«ندای آن که در [[بیابان]] فریاد برمی‌آورد:
”راه [[خداوند]] را آماده کنید!
طریقهای او را هموار سازید!“‌»
طریقهای او را هموار سازید!“‌»
 
 
 4یحیی جامه از پشم شتر بر تن داشت و کمربندی چرمین بر کمر می‌بست، و خوراکش ملخ و عسل صحرایی بود. 5مردمان اورشلیم و سراسر یهودیه و تمامی نواحی اطراف رود اردن، جملگی نزد او می‌رفتند 6و به گناهان خود اعتراف کرده، در رود اردن از او تعمید می‌گرفتند.
 
۴. یحیی جامه از پشم شتر بر تن داشت و کمربندی چرمین بر کمر می‌بست، و خوراکش ملخ و [[عسل صحرایی]] بود. 
 
۵. مردمان [[اورشلیم]] و سراسر [[یهودیه]] و تمامی نواحی اطراف رود [[اردن]]، جملگی نزد او می‌رفتند 
 
۶. و به [[گناه|گناهان]] خود اعتراف کرده، در رود [[اردن]] از او [[تعمید]] می‌گرفتند.
 
 
 7امّا یحیی چون بسیاری از فَریسیان و صَدّوقیان را دید که به آنجا که او تعمید می‌داد می‌آمدند، به آنان گفت: «ای افعی‌زادگان! چه کسی به شما هشدار داد تا از غضبی که در پیش است، بگریزید؟ 8پس ثمری شایستۀ توبه بیاورید 9و با خود مگویید ”پدر ما ابراهیم است.“ زیرا به شما می‌گویم خدا قادر است از این سنگها فرزندان برای ابراهیم پدید آورد. 10هم‌اکنون تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است. هر درختی که میوۀ خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد.
 
۷. امّا [[یحیی تعمید دهنده|یحیی]] چون بسیاری از [[فریسیان|فَریسیان]] و [[صدوقیان|صَدّوقیان]] را دید که به آنجا که او [[تعمید]] می‌داد می‌آمدند، به آنان گفت: «ای [[افعی زادگان|افعی‌زادگان]]! چه کسی به شما هشدار داد تا از غضبی که در پیش است، بگریزید؟
 
 
۸. پس ثمری شایستۀ [[توبه]] بیاورید
 
۹. و با خود مگویید ”پدر ما [[ابراهیم]] است.“ زیرا به شما می‌گویم [[خداوند|خدا]] قادر است از این سنگها فرزندان برای [[ابراهیم]] پدید آورد.
 
۱۰. هم‌اکنون تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است. هر درختی که میوۀ خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد.
 
 
 11«من شما را برای توبه، با آب تعمید می‌دهم؛ امّا آن که پس از من می‌آید تواناتر از من است و من حتی شایستۀ برگرفتن کفشهایش نیستم. او شما را با روح‌القدس و آتش تعمید خواهد داد. 12او کج‌بیل خود را در دست دارد و خرمنگاه خود را پاک خواهد کرد و گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود، امّا کاه را با آتشی خاموشی‌ناپذیر خواهد سوزانید.»
 
۱۱. «من شما را برای [[توبه]]، با آب [[تعمید]] می‌دهم؛ امّا آن که پس از من می‌آید تواناتر از من است و من حتی شایستۀ برگرفتن کفشهایش نیستم. او شما را با [[روح‌القدس]] و آتش [[تعمید]] خواهد داد.
 
۱۲. او کج‌بیل خود را در دست دارد و خرمنگاه خود را پاک خواهد کرد و گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود، امّا کاه را با آتشی خاموشی‌ناپذیر خواهد سوزانید.»
 
 
 13آنگاه عیسی از جلیل به رود اردن آمد تا از یحیی تعمید گیرد. 14ولی یحیی کوشید او را بازدارد و به او گفت: «مَنَم که باید از تو تعمید بگیرم، و حال تو نزد من می‌آیی؟» 15عیسی در پاسخ گفت: «بگذار اکنون چنین شود، زیرا شایسته است که ما پارسایی را به کمال تحقق بخشیم.» پس یحیی رضایت داد. 16چون عیسی تعمید گرفت، بی‌درنگ از آب برآمد. همان دم آسمان گشوده شد و او روح خدا را دید که همچون کبوتری فرود آمد و بر وی قرار گرفت. 17سپس ندایی از آسمان در رسید که «این است پسر محبوبم که از او خشنودم.»</big>
 
۱۳. آنگاه [[عیسی]] از [[جلیل]] به رود [[اردن]] آمد تا از [[یحیی تعمید دهنده|یحیی]] [[تعمید]] گیرد.
 
۱۴. ولی [[یحیی تعمید دهنده|یحیی]] کوشید او را بازدارد و به او گفت: «مَنَم که باید از تو [[تعمید]] بگیرم، و حال تو نزد من می‌آیی؟»
 
۱۵. [[عیسی]] در پاسخ گفت: «بگذار اکنون چنین شود، زیرا شایسته است که ما پارسایی را به کمال تحقق بخشیم.» پس [[یحیی تعمید دهنده|یحیی]] رضایت داد. 
 
۱۶. چون [[عیسی]] [[تعمید]] گرفت، بی‌درنگ از آب برآمد. همان دم [[آسمان]] گشوده شد و او [[روح‌القدس|روح خدا]] را دید که همچون کبوتری فرود آمد و بر وی قرار گرفت.
 
۱۷. سپس ندایی از [[آسمان]] در رسید که «این است [[پسر خدا|پسر]] محبوبم که از او خشنودم.»</big>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۱:۴۱

۱. در آن روزها یحیای تعمیددهنده ظهور کرد. او در بیابان یهودیه موعظه می‌کرد و  

۲. می‌گفت: «توبه کنید زیرا پادشاهی آسمان نزدیک شده است!» 

۳. این همان است که اِشعیای نبی درباره‌اش می‌گوید: «ندای آن که در بیابان فریاد برمی‌آورد: ”راه خداوند را آماده کنید! طریقهای او را هموار سازید!“‌»  

۴. یحیی جامه از پشم شتر بر تن داشت و کمربندی چرمین بر کمر می‌بست، و خوراکش ملخ و عسل صحرایی بود. 

۵. مردمان اورشلیم و سراسر یهودیه و تمامی نواحی اطراف رود اردن، جملگی نزد او می‌رفتند 

۶. و به گناهان خود اعتراف کرده، در رود اردن از او تعمید می‌گرفتند.  

۷. امّا یحیی چون بسیاری از فَریسیان و صَدّوقیان را دید که به آنجا که او تعمید می‌داد می‌آمدند، به آنان گفت: «ای افعی‌زادگان! چه کسی به شما هشدار داد تا از غضبی که در پیش است، بگریزید؟


۸. پس ثمری شایستۀ توبه بیاورید

۹. و با خود مگویید ”پدر ما ابراهیم است.“ زیرا به شما می‌گویم خدا قادر است از این سنگها فرزندان برای ابراهیم پدید آورد.

۱۰. هم‌اکنون تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است. هر درختی که میوۀ خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد.  

۱۱. «من شما را برای توبه، با آب تعمید می‌دهم؛ امّا آن که پس از من می‌آید تواناتر از من است و من حتی شایستۀ برگرفتن کفشهایش نیستم. او شما را با روح‌القدس و آتش تعمید خواهد داد.

۱۲. او کج‌بیل خود را در دست دارد و خرمنگاه خود را پاک خواهد کرد و گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود، امّا کاه را با آتشی خاموشی‌ناپذیر خواهد سوزانید.»  

۱۳. آنگاه عیسی از جلیل به رود اردن آمد تا از یحیی تعمید گیرد.

۱۴. ولی یحیی کوشید او را بازدارد و به او گفت: «مَنَم که باید از تو تعمید بگیرم، و حال تو نزد من می‌آیی؟»

۱۵. عیسی در پاسخ گفت: «بگذار اکنون چنین شود، زیرا شایسته است که ما پارسایی را به کمال تحقق بخشیم.» پس یحیی رضایت داد. 

۱۶. چون عیسی تعمید گرفت، بی‌درنگ از آب برآمد. همان دم آسمان گشوده شد و او روح خدا را دید که همچون کبوتری فرود آمد و بر وی قرار گرفت.

۱۷. سپس ندایی از آسمان در رسید که «این است پسر محبوبم که از او خشنودم.»