پرش به محتوا

انجیل به قلم متی هزاره نو فصل 4: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه کتاب مقدس
صفحه‌ای تازه حاوی «{{صفحه_کتاب_مقدس}} <big>1آنگاه روح، عیسی را به بیابان هدایت کرد تا ابلیس وسوسه‌اش کند.    2عیسی پس از آنکه چهل شبانه‌روز را در روزه سپری کرد گرسنه شد. 3آنگاه وسوسه‌گر نزدش آمد و گفت: «اگر پسر خدایی، به این سنگها بگو نان شوند!» 4عیسی در پاسخ گفت: «نو...» ایجاد کرد
 
Pedia1 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{صفحه_کتاب_مقدس}}
{{صفحه_کتاب_مقدس}}


<big>1آنگاه روح، عیسی را به بیابان هدایت کرد تا ابلیس وسوسه‌اش کند.
<big>۱. آنگاه [[روح‌القدس|روح]]، [[عیسی]] را به [[بیابان]] هدایت کرد تا [[ابلیس]] وسوسه‌اش کند.
 
 
 2عیسی پس از آنکه چهل شبانه‌روز را در روزه سپری کرد گرسنه شد. 3آنگاه وسوسه‌گر نزدش آمد و گفت: «اگر پسر خدایی، به این سنگها بگو نان شوند!» 4عیسی در پاسخ گفت:
 
۲. [[عیسی]] پس از آنکه چهل شبانه‌روز را در [[روزه]] سپری کرد گرسنه شد.
 
۳. آنگاه وسوسه‌گر نزدش آمد و گفت: «اگر [[پسر خدا|پسر خدایی]]، به این سنگها بگو نان شوند!»
 
۴. [[عیسی]] در پاسخ گفت:
«نوشته شده است که:
«نوشته شده است که:
«”انسان تنها به نان زنده نیست،
«”انسان تنها به نان زنده نیست،
بلکه به هر کلامی که از دهان خدا صادر شود.“»
بلکه به هر کلامی که از دهان [[خداوند|خدا]] صادر شود.“»
 
 
 5سپس ابلیس او را به شهر مقدّس برد و بر فراز معبد قرار داد 6و به او گفت:
 
«اگر پسر خدایی،
۵. سپس [[ابلیس]] او را به شهر [[مقدس|مقدّس]] برد و بر فراز [[معبد]] قرار داد 
 
۶. و به او گفت:
«اگر [[پسر خدا|پسر خدایی]]،
خود را به زیر افکن،
خود را به زیر افکن،
زیرا نوشته شده است:
زیرا نوشته شده است:
«”فرشتگان خود را دربارۀ تو فرمان خواهد داد
«”[[فرشتگان]] خود را دربارۀ تو فرمان خواهد داد
و آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت،
و آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت،
مبادا پایت را به سنگی بزنی.“»
مبادا پایت را به سنگی بزنی.“»
 
 
 7عیسی به او پاسخ داد: «این نیز نوشته شده که، «”خداوند، خدای خود را میازما.“» 8دیگر بار، ابلیس او را بر فراز کوهی بس بلند برد و همۀ حکومتهای جهان را با تمام شکوه و جلالشان به او نشان داد 9و گفت: «اگر در برابرم به خاک افتی و مرا سَجده کنی، این همه را به تو خواهم بخشید.» 10عیسی به او گفت:
 
۷. [[عیسی]] به او پاسخ داد: «این نیز نوشته شده که، «”[[خداوند]]، خدای خود را میازما.“»
 
 
۸. دیگر بار، [[ابلیس]] او را بر فراز کوهی بس بلند برد و همۀ حکومتهای جهان را با تمام شکوه و جلالشان به او نشان داد 
 
۹.و گفت: «اگر در برابرم به خاک افتی و مرا سَجده کنی، این همه را به تو خواهم بخشید.»
 
۱۰.[[عیسی]] به او گفت:
«دور شو ای شیطان!
«دور شو ای شیطان!
زیرا نوشته شده است:
زیرا نوشته شده است:
«”خداوند،
«”[[خداوند]]،
خدای خود را بپرست
خدای خود را بپرست
و تنها او را عبادت کن.“»
و تنها او را عبادت کن.“»
 
 
 11آنگاه ابلیس او را رها کرد و فرشتگان آمده، خدمتش کردند.
 
۱۱.آنگاه [[ابلیس]] او را رها کرد و [[فرشتگان]] آمده، خدمتش کردند.
 
 
 12چون عیسی شنید که یحیی گرفتار شده است، به جلیل بازگشت. 13سپس ناصره را ترک کرده، به کَفَرناحوم رفت و در آنجا اقامت گزید. کَفَرناحوم در کنار دریاچۀ جلیل و در نواحی زِبولون و نَفتالی واقع بود. 14این واقع شد تا کلام اِشعیای نبی به حقیقت پیوندد که گفته بود:
 
۱۲.چون [[عیسی]] شنید که [[یحیی تعمید دهنده|یحیی]] گرفتار شده است، به [[جلیل]] بازگشت.
 
۱۳.سپس [[ناصره]] را ترک کرده، به [[کَفَرناحوم]] رفت و در آنجا اقامت گزید. [[کَفَرناحوم]] در کنار دریاچۀ [[جلیل]] و در نواحی [[زبولون|زِبولون]] و [[نفتالی|نَفتالی]] واقع بود.
 
۱۴.این واقع شد تا کلام [[اشعیا|اِشعیای]] [[نبی]] به حقیقت پیوندد که گفته بود:
 
 
 15«دیار زِبولون و نَفتالی،
 
۱۵.«دیار [[زبولون|زِبولون]] و [[نفتالی|نَفتالی]]،
راه دریا،
راه دریا،
فراسوی اردن،
فراسوی [[اردن]]،
جلیلِ ملتها؛ 16مردمی که در تاریکی به سر می‌بردند،
[[جلیل|جلیلِ]] [[امت‌ها|ملتها]]؛ 
 
۱۶.مردمی که در تاریکی به سر می‌بردند،
نوری عظیم دیدند،
نوری عظیم دیدند،
و بر آنان که در دیار سایۀ مرگ ساکن بودند،
و بر آنان که در دیار سایۀ مرگ ساکن بودند،
روشنایی درخشید.»
روشنایی درخشید.»
 
 
 17از آن زمان عیسی به موعظۀ این پیام آغاز کرد که: «توبه کنید، زیرا پادشاهی آسمان نزدیک شده است!»
 
۱۷.از آن زمان [[عیسی]] به موعظۀ این پیام آغاز کرد که: «[[توبه]] کنید، زیرا [[پادشاهی آسمان]] نزدیک شده است!»
 
 
 18چون عیسی در کنار دریاچۀ جلیل راه می‌رفت، دو برادر را دید به نامهای شَمعون، ملقّب به پطرس، و برادرش آندریاس، که تور به دریا می‌افکندند، زیرا ماهیگیر بودند. 19به ایشان گفت: «از پی من آیید که شما را صیاد مردمان خواهم ساخت.» 20آنان بی‌درنگ تورهای خود را وانهادند و از پی او شتافتند. 21چون به راه خود ادامه داد، دو برادر دیگر یعنی یعقوب پسر زِبِدی و برادرش یوحنا را دید که با پدرشان زِبِدی در قایق بودند و تورهای خود را آماده می‌کردند. آنان را نیز فرا~خواند؛ 22ایشان بی‌درنگ قایق و پدر خود را ترک گفتند و از پی او روانه شدند.
 
۱۸.چون [[عیسی]] در کنار دریاچۀ [[جلیل]] راه می‌رفت، دو برادر را دید به نامهای [[پطرس|شَمعون]]، ملقّب به [[پطرس]]، و برادرش [[اندریاس|آندریاس]]، که تور به دریا می‌افکندند، زیرا ماهیگیر بودند.
 
۱۹.به ایشان گفت: «از پی من آیید که شما را صیاد مردمان خواهم ساخت.» 
 
۲۰.آنان بی‌درنگ تورهای خود را وانهادند و از پی او شتافتند.
 
۲۱.چون به راه خود ادامه داد، دو برادر دیگر یعنی [[یعقوب پسر زبدی|یعقوب]] پسر [[زِبِدی]] و برادرش [[یوحنا رسول|یوحنا]] را دید که با پدرشان زِبِدی در قایق بودند و تورهای خود را آماده می‌کردند. آنان را نیز فرا خواند؛
 
۲۲.ایشان بی‌درنگ قایق و پدر خود را ترک گفتند و از پی او روانه شدند.
 
 
 23بدین‌سان، عیسی در سرتاسر جلیل می‌گشت و در کنیسه‌های ایشان تعلیم می‌داد و بشارتِ پادشاهی را اعلام می‌کرد و هر درد و بیماری مردم را شفا می‌بخشید. 24پس آوازه‌اش در سرتاسر سوریه پیچید و مردم همۀ بیماران را که به انواع امراض و دردها دچار بودند، و نیز دیوزدگان و مصروعان و مفلوجان را نزدش می‌آوردند و آنان را شفا می‌بخشید. 25پس جماعتهای بزرگ از جلیل و دِکاپولیس، اورشلیم و یهودیه و فراسوی اردن از پی او روانه شدند.</big>
 
۲۳.بدین‌سان، [[عیسی]] در سرتاسر [[جلیل]] می‌گشت و در [[کنیسه‌|کنیسه‌های]] ایشان تعلیم می‌داد و بشارتِ [[پادشاهی آسمان|پادشاهی]] را اعلام می‌کرد و هر درد و بیماری مردم را [[شفا]] می‌بخشید. 
 
۲۴.پس آوازه‌اش در سرتاسر سوریه پیچید و مردم همۀ بیماران را که به انواع امراض و دردها دچار بودند، و نیز [[دیو|دیوزدگان]] و مصروعان و مفلوجان را نزدش می‌آوردند و آنان را [[شفا]] می‌بخشید.
 
۲۵.پس جماعتهای بزرگ از [[جلیل]] و دِکاپولیس، [[اورشلیم]] و [[یهودیه]] و فراسوی [[اردن]] از پی او روانه شدند.</big>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۱:۴۰

۱. آنگاه روح، عیسی را به بیابان هدایت کرد تا ابلیس وسوسه‌اش کند.  

۲. عیسی پس از آنکه چهل شبانه‌روز را در روزه سپری کرد گرسنه شد.

۳. آنگاه وسوسه‌گر نزدش آمد و گفت: «اگر پسر خدایی، به این سنگها بگو نان شوند!»

۴. عیسی در پاسخ گفت: «نوشته شده است که: «”انسان تنها به نان زنده نیست، بلکه به هر کلامی که از دهان خدا صادر شود.“»  

۵. سپس ابلیس او را به شهر مقدّس برد و بر فراز معبد قرار داد 

۶. و به او گفت: «اگر پسر خدایی، خود را به زیر افکن، زیرا نوشته شده است: «”فرشتگان خود را دربارۀ تو فرمان خواهد داد و آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت، مبادا پایت را به سنگی بزنی.“»  

۷. عیسی به او پاسخ داد: «این نیز نوشته شده که، «”خداوند، خدای خود را میازما.“»


۸. دیگر بار، ابلیس او را بر فراز کوهی بس بلند برد و همۀ حکومتهای جهان را با تمام شکوه و جلالشان به او نشان داد 

۹.و گفت: «اگر در برابرم به خاک افتی و مرا سَجده کنی، این همه را به تو خواهم بخشید.»

۱۰.عیسی به او گفت: «دور شو ای شیطان! زیرا نوشته شده است: «”خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را عبادت کن.“»  

۱۱.آنگاه ابلیس او را رها کرد و فرشتگان آمده، خدمتش کردند.  

۱۲.چون عیسی شنید که یحیی گرفتار شده است، به جلیل بازگشت.

۱۳.سپس ناصره را ترک کرده، به کَفَرناحوم رفت و در آنجا اقامت گزید. کَفَرناحوم در کنار دریاچۀ جلیل و در نواحی زِبولون و نَفتالی واقع بود.

۱۴.این واقع شد تا کلام اِشعیای نبی به حقیقت پیوندد که گفته بود:  

۱۵.«دیار زِبولون و نَفتالی، راه دریا، فراسوی اردن، جلیلِ ملتها؛ 

۱۶.مردمی که در تاریکی به سر می‌بردند، نوری عظیم دیدند، و بر آنان که در دیار سایۀ مرگ ساکن بودند، روشنایی درخشید.»  

۱۷.از آن زمان عیسی به موعظۀ این پیام آغاز کرد که: «توبه کنید، زیرا پادشاهی آسمان نزدیک شده است!»  

۱۸.چون عیسی در کنار دریاچۀ جلیل راه می‌رفت، دو برادر را دید به نامهای شَمعون، ملقّب به پطرس، و برادرش آندریاس، که تور به دریا می‌افکندند، زیرا ماهیگیر بودند.

۱۹.به ایشان گفت: «از پی من آیید که شما را صیاد مردمان خواهم ساخت.» 

۲۰.آنان بی‌درنگ تورهای خود را وانهادند و از پی او شتافتند.

۲۱.چون به راه خود ادامه داد، دو برادر دیگر یعنی یعقوب پسر زِبِدی و برادرش یوحنا را دید که با پدرشان زِبِدی در قایق بودند و تورهای خود را آماده می‌کردند. آنان را نیز فرا خواند؛

۲۲.ایشان بی‌درنگ قایق و پدر خود را ترک گفتند و از پی او روانه شدند.  

۲۳.بدین‌سان، عیسی در سرتاسر جلیل می‌گشت و در کنیسه‌های ایشان تعلیم می‌داد و بشارتِ پادشاهی را اعلام می‌کرد و هر درد و بیماری مردم را شفا می‌بخشید. 

۲۴.پس آوازه‌اش در سرتاسر سوریه پیچید و مردم همۀ بیماران را که به انواع امراض و دردها دچار بودند، و نیز دیوزدگان و مصروعان و مفلوجان را نزدش می‌آوردند و آنان را شفا می‌بخشید.

۲۵.پس جماعتهای بزرگ از جلیل و دِکاپولیس، اورشلیم و یهودیه و فراسوی اردن از پی او روانه شدند.