انجیل به قلم مرقس فصل 5: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶۵: | خط ۲۶۵: | ||
|- | |- | ||
| '''ترجمه قدیم :'''<br /> | | '''ترجمه قدیم :'''<br /> | ||
آن زن چون دانست که به وی چه واقع شده، ترسان و لرزان آمد و نزد او به روی در افتاده، حقیقت امر را بالتّمام به وی باز گفت. | |||
<br /><br /> | <br /><br /> | ||
'''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | '''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | ||
خط ۲۷۳: | خط ۲۷۳: | ||
|- | |- | ||
| '''ترجمه قدیم :'''<br /> | | '''ترجمه قدیم :'''<br /> | ||
.. | او وی را گفت: «ای دختر، [[ایمان|ایمانت]] تو را [[شفا]] داده است. به سلامتی برو و از بلای خویش رستگار باش.» | ||
<br /><br /> | <br /><br /> | ||
'''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | '''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | ||
خط ۲۸۱: | خط ۲۸۱: | ||
|- | |- | ||
| '''ترجمه قدیم :'''<br /> | | '''ترجمه قدیم :'''<br /> | ||
او هنوز سخن میگفت که بعضی از خانه [[سران کاهنان|رئیس کنیسه]] آمده، گفتند: «دخترت فوت شده؛ دیگر برای چه استاد را زحمت میدهی؟» | |||
<br /><br /> | <br /><br /> | ||
'''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | '''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | ||
خط ۲۸۹: | خط ۲۸۹: | ||
|- | |- | ||
| '''ترجمه قدیم :'''<br /> | | '''ترجمه قدیم :'''<br /> | ||
[[عیسی]] چون سخنی را که گفته بودند شنید، در ساعت به [[سران کاهنان|رئیس کنیسه]] گفت: «مترس [[ایمان]] آور و بس!» | |||
<br /><br /> | <br /><br /> | ||
'''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | '''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | ||
خط ۲۹۷: | خط ۲۹۷: | ||
|- | |- | ||
| '''ترجمه قدیم :'''<br /> | | '''ترجمه قدیم :'''<br /> | ||
و جز [[پطرس]] و [[یعقوب پسر زبدی|یعقوب]] و [[یوحنا رسول|یوحنّا]] برادر [[یعقوب پسر زبدی|یعقوب]]، هیچ کس را اجازت نداد که از عقب او بیایند. | |||
<br /><br /> | <br /><br /> | ||
'''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> | '''ترجمه دانشنامه کتاب مقدس:'''<br /> |
نسخهٔ ۲ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۰:۲۴
انجیل به قلم مرقس فصل ۵
آیه ۱ |
---|
ترجمه قدیم : پس به آن کناره دریا تا به سرزمین جدریان آمدند.
|
آیه ۲ |
ترجمه قدیم : و چون از کشتی بیرون آمد، فیالفور شخصی که روحی پلید داشت از قبور بیرون شده، بدو برخورد.
|
آیه ۳ |
ترجمه قدیم : که در قبور ساکن میبود و هیچ کس به زنجیرها هم نمیتوانست او را بند نماید،
|
آیه ۴ |
ترجمه قدیم : زیرا که بارها او را به کندهها و زنجیرها بسته بودند و زنجیرها را گسیخته و کندهها را شکسته بود و احدی نمیتوانست او را رام نماید،
|
آیه ۵ |
ترجمه قدیم : و پیوسته شب و روز در کوهها و قبرها فریاد میزد و خود را به سنگها مجروح میساخت.
|
آیه ۶ |
ترجمه قدیم : چون عیسی را از دور دید، دوان دوان آمده، او را سجده کرد،
|
آیه ۷ |
ترجمه قدیم : و به آواز بلند صیحه زده، گفت: «ای عیسی، پسر خدای تعالی، مرا با تو چه کار است؟ تو را به خدا قسم میدهم که مرا معذب نسازی.»
|
آیه ۸ |
ترجمه قدیم : زیرا بدو گفته بود: «ای روح پلید از این شخص بیرون بیا!»
|
آیه ۹ |
ترجمه قدیم : پس از او پرسید: «اسم تو چیست؟» به وی گفت: «نام من لجئون است زیرا که بسیاریم.»
|
آیه ۱۰ |
ترجمه قدیم : پس بدو التماس بسیار نمود که ایشان را از آن سرزمین بیرون نکند.
|
آیه ۱۱ |
ترجمه قدیم : و در حوالی آن کوهها، گله گراز بسیاری میچرید.
|
آیه ۱۲ |
ترجمه قدیم : و همه دیوها از وی خواهش نموده، گفتند: «ما را به گرازها بفرست تا در آنها داخل شویم.»
|
آیه ۱۳ |
ترجمه قدیم : فوراً عیسی ایشان را اجازت داد. پس آن ارواح خبیث بیرون شده، به گرازان داخل گشتند و آن گله از بلندی به دریا جست و قریب بدو هزار بودند که در آب خفه شدند.
|
آیه ۱۴ |
ترجمه قدیم : و خوک بانان فرار کرده، در شهر و مزرعهها خبر میدادند و مردم بجهت دیدن آن ماجرا بیرون شتافتند.
|
آیه ۱۵ |
ترجمه قدیم : و چون نزد عیسی رسیده، آن دیوانه را که لجئون داشته بود دیدند که نشسته و لباس پوشیده و عاقل گشته است، بترسیدند.
|
آیه ۱۶ |
ترجمه قدیم : و آنانی که دیده بودند، سرگذشت دیوانه و گرازان را بدیشان باز گفتند.
|
آیه ۱۷ |
ترجمه قدیم : پس شروع به التماس نمودند که از حدود ایشان روانه شود.
|
آیه ۱۸ |
ترجمه قدیم : و چون به کشتی سوار شد، آنکه دیوانه بود از وی استدعا نمود که با وی باشد.
|
آیه ۱۹ |
ترجمه قدیم : اما عیسی وی را اجازت نداد بلکه بدو گفت: «به خانه نزد خویشان خود برو و ایشان را خبر ده از آنچه خداوند با تو کرده است و چگونه به تو رحم نموده است.»
|
آیه ۲۰ |
ترجمه قدیم : پس روانه شده، در دیکاپولس به آنچه عیسی با وی کرده، موعظه کردن آغاز نمود که همه مردم متعجب شدند.
|
آیه ۲۱ |
ترجمه قدیم : و چون عیسی باز به آنطرف، در کشتی عبور نمود، مردم بسیار بر وی جمع گشتند و بر کناره دریا بود.
|
آیه ۲۲ |
ترجمه قدیم : که ناگاه یکی از روسای کنیسه، یایرس نام آمد و چون او را بدید بر پایهایش افتاده،
|
آیه ۲۳ |
ترجمه قدیم : بدو التماس بسیار نموده، گفت: «نفس دخترک من به آخر رسیده. بیا و بر او دست گذار تا شفا یافته، زیست کند.»
|
آیه ۲۴ |
ترجمه قدیم : پس با او روانه شده، خلق بسیاری نیز از پی او افتاده، بر وی ازدحام مینمودند.
|
آیه ۲۵ |
ترجمه قدیم : آنگاه زنی که مدت دوازده سال به استحاضه مبتلا میبود،
|
آیه ۲۶ |
ترجمه قدیم : و زحمت بسیار از اطبّای متعدد دیده و آنچه داشت صرف نموده، فایدهای نیافت بلکه بدتر میشد،
|
آیه ۲۷ |
ترجمه قدیم : چون خبر عیسی را بشنید، میان آن گروه از عقب وی آمده، ردای او را لمس نمود،
|
آیه ۲۸ |
ترجمه قدیم : زیرا گفته بود: «اگر لباس وی را هم لمس کنم، هرآینه شفا یابم.»
|
آیه ۲۹ |
ترجمه قدیم : در ساعت چشمه خون او خشک شده، در تن خود فهمید که از آن بلا صحت یافته است.
|
آیه ۳۰ |
ترجمه قدیم : فیالفور عیسی از خود دانست که قوتی از او صادر گشته. پس در آن جماعت روی برگردانیده، گفت: «کیست که لباس مرا لمس نمود؟»
|
آیه ۳۱ |
ترجمه قدیم : شاگردانش بدو گفتند: «میبینی که مردم بر تو ازدحام مینمایند! و میگویی کیست که مرا لمس نمود؟!»
|
آیه ۳۲ |
ترجمه قدیم : پس به اطراف خود مینگریست تا آن زن را که این کار کرده، ببیند.
|
آیه ۳۳ |
ترجمه قدیم : آن زن چون دانست که به وی چه واقع شده، ترسان و لرزان آمد و نزد او به روی در افتاده، حقیقت امر را بالتّمام به وی باز گفت.
|
آیه ۳۴ |
ترجمه قدیم : او وی را گفت: «ای دختر، ایمانت تو را شفا داده است. به سلامتی برو و از بلای خویش رستگار باش.»
|
آیه ۳۵ |
ترجمه قدیم : او هنوز سخن میگفت که بعضی از خانه رئیس کنیسه آمده، گفتند: «دخترت فوت شده؛ دیگر برای چه استاد را زحمت میدهی؟»
|
آیه ۳۶ |
ترجمه قدیم : عیسی چون سخنی را که گفته بودند شنید، در ساعت به رئیس کنیسه گفت: «مترس ایمان آور و بس!»
|
آیه ۳۷ |
ترجمه قدیم : و جز پطرس و یعقوب و یوحنّا برادر یعقوب، هیچ کس را اجازت نداد که از عقب او بیایند.
|
آیه ۳۸ |
ترجمه قدیم : ........
|
آیه ۳۹ |
ترجمه قدیم : ........
|
آیه ۴۰ |
ترجمه قدیم : ........
|
آیه ۴۱ |
ترجمه قدیم : ........
|
آیه ۴۲ |
ترجمه قدیم : ........
|
آیه ۴۳ |
ترجمه قدیم : ........
|